در دولت تین چیاو، آنگ سان سو چی، همان برنده جوایز نوبل، ساخاروف، سیمون بولیوار، جواهرلعل نهرو و... حضور دارد!
او که طبق فحوای صفحه ویکی پدیایش:
«(زاده ۱۹ ژوئن ۱۹۴۵) سیاستمدار، دیپلمات، نویسنده و مدافع حقوق بشر برمهای است[که] هم اکنون به عنوان نخستین مشاور دولتی میانمار و رهبر اتحادیه ملی برای دموکراسی فعالیت میکند. او در این نقش به طور دو فاکتو رئیس دولت است و مقامی همارز نخست وزیر دارد. او همچنین نخستین زنی است که به عنوان وزیر امور خارجه، وزیر برق و انرژی و وزیر آموزش در کابینهٔ رئیس جمهور تین چیاو فعالیت کرده و از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ نماینده پارلمان این کشور بوده است.»(ویکی پدیا)
دقیقاً در دوران حکومت همان دو یار دموکراسیخواه، هزاران زن و کودک مسلمان میانماری زنده زنده سر بریده میشوند، به گلوله بسته میشوند، زنده به چال میگردند و جلوی چشمان آنها عزیزان و خانه و مأوای شان با آتش کین و تعصّب و بنزین دموکراسیمآبی سوزانده میشود و در نهایت آن تعداد که به هر دلیل و قضا و قدری زنده ماندهاند با پای برهنه مجاب به ترک وطن و دیار میشوند!
این همان زنی است که سالها در حصر ماند، اجباری سیاسی وادارش کرد تا با شوهرش دیدار به قیامت شود و سالها مبارزه برای صلح و دموکراسی را در انبان ذخیره کند!
اما امروز همان اوست که در رأس هیأت یک دولت و جغرافیایی قرار گرفته که ارتش سراپا مسلحش، جلوی چشمان او دهها هزار نفر دموکراسیخواه را نه، بلکه ابزار دموکراسی را جان به لب و جان در قعرگور میکنند!
دنیا چه نامهربان است که اجازه نیّتخوانی به بشر نمیدهد ولی در چشم برهم زدنی، نیتها و موضعها را در اتاقکی شیشهای برای نسلها به نمایش میگذارد!
نمیدانم آن همه سال مبارزه خانم «آنگ سان سوچی» و تحمّل چندها سال حصر و تقبل سنگینترین هزینه در نهایت برای چه بود؟!
آیا همانها که روزگاری او را در حصر نگهداشته و توان و رمق هر حرکتی از او گرفته بودند با امروز ایشان که در یک سمت دولتی و در یک هیأتی سیاسی، همان بلاها را سر شهروندان کشورش میبیند و حس میکند و جان میکند ولی بیتفاوت و بیموضع و بیسخن میگذرد و لب نمیگشاید، چه تفاوتی دارد؟!
تفاوت آن و این چیست در حالی که هر دو حصر میکنند و اتفاقاً این یکی سوای آن، حتی جان هم میگیرد و ناموس هم میبرد و خاک نیز!
شوم ختام و خطاب من با آن برنده جایزه صلح نوبل است که شرم دارم وی را برنده جوایز صلح نوبل و نهرو بنامم!
یا شرم را باید آنهایی نصیب برند که جوایزی چنین فخیمه را سهم چنین ارتشیزادههایی دادهاند که نه اخلاق میشناسند و نه انسانیّت و نه صلح را...
بله خانم آنگ سان سوچی!
دنیا تمام میشود و روی زغالین برای همه آن دموکراسیخواههایی که دموکراسی را تا زمانی میخواهند که خود پایین دستاند و جیرهخوار میماند!
دنیا به آخر میرسد و عرق شرمتان بر پیشانی یخ خواهد بست زمانی که خود یا ارشد فرزندتان را در ذهن مرور کنید آنگاه که بر سکو میرفتید و میرفت و میگفت:
«این جایزه مال آنهاست و پیروزی نهایی در پیکاری دراز مدت، صلح، آزادی و دموکراسی را به میانمار باز خواهد گرداند»
آیا آن پیکار درازمدّتتان برای چنین صلحی و آزادیای و دموکراسیای بود؟!
خانم سوچی!
امروز شما در برابر قضاوت وجدانی قرار گرفتهای که سالها در کنج ساختمانی حبس بود تا جلا یابد!
امروز شما در مقابل آیینهای قرار داری که سالها در معرض بخار تبخیر وجودت بود واما زنگ نزد تا امروز قضاوتت کند!
امروز شما در مقابل دهها جایزه و مدال و کاپ رنگارنگی قرار گرفتهای که روزی به پاس فریاد آزادیخواهی و صلحطلبیات دریافت کردی و امروز همگی از شرم بیموضعیات رنگ باختهاند!
امروز شما در مقابل حسّی قرار داری که این طرفش شما و آن طرفش همسر بیمارت قرار داشت و همان خط خطوط حسّی و نمادین، شما و عشقتان را تا ابد از هم گسیخت!
اینک از چه سبب باز در قبال آن خط سرخ اعدام انسانیّت قرار گرفتهای و بازوان پرقدرتت را پیش نمیبری تا دو عاشق را دیدار به قیامت نبینی؟!
امروز آن فریاد رسای آزادیخواهی و دموکراسی خواهیات چرا از نای بالا نمیآید و در حلقوم بالشتک میزند؟!
پیشنهادم اینست که بیبهانه و توجیه، هر چه مدال و کاپ و جایزه داری، سوار بر گاری در شاهراههای سکوت رسانهها و فضای مجازی به حراج بگذاری، شاید که دستان جایزهدهندهات با ثمن بخسی خریدار شدند!
و خانم سوچی، دیگر هیچ و هیچ و هیچ!
اول مهرماه ۱۳۹۶
نظرات